بسیاری از مدیران و رهبران سازمانها سایمون سینک را بهسبب کتابهای متعددی که در حوزه رهبری دارد، می شناسند. سایت معروف فوربز در مصاحبهای با او به مرور اصولی پرداخته است که رعایت آنها میتواند از شما رهبر بهتری بسازد. در این مقاله که امید همایون آن را تهیه کرده، آمدهاست:
رهبری رگ حیات یک سازمان است. وقتی رهبران محیطهای امنی را در محل کار ایجاد میکنند، همه میتوانند پیشرفت کنند و از خودگذشتگی افراد پاسخ طبیعی به این شرایط است. برعکس رهبران بد، فرهنگهای سمیای مثل بدبینی، دشمنی و ترجیح دادن منافع شخصی به منافع جمعی را به وجود میآورند. من با هر دو نوع رهبر ملاقات کردهام، به همین دلیل است که از کارمندان میخواهم قبل از پیوستن به شرکت، در ابتدا نوع رهبری یک سازمان را بسنجند.
من سالهاست که در مورد اینکه چرا مردم سفر رهبری را انتخاب می کنند، تحقیق کردهام. نتیجه این تحیقیقات به این سوالات پاسخ داد که برای اینکه یک رهبر موثر باشیم چه چیزی لازم است و چرا این موضوع اینقدر چالشبرانگیز است؟ آیا واقعا رهبران با دانش رهبری متولد میشوند یا آن را به مرور زمان میآموزند؟ برای دریافت پاسخ، مصاحبهای را با سایمون سینک داشتم که خواهید خواند.
سایمون دانشجوی رهبری است. او یکی از محبوبترین سخنرانیهای TED در تمام دورانها را ارائه داد، موضوع صحبت های اون این بود که چگونه رهبران بزرگ الهامبخش عمل میکنند. این ویدئو بیش از ۲۷ میلیون بازدید داشتهاست. سینک کتاب «با چرا شروع کنید» را در سال 2011 منتشر کرد و در کتاب پرفروش خود در نیویورک تایمز، «رهبران آخر از همه غذا می خورند»، به ایده ها و داستانهایی در مورد اینکه چگونه رهبران می توانند محیطهایی ایجاد کنند که افراد در آن شکوفا شوند، اشاره کرد.
چرا بیشتر افراد انتخاب نمیکنند که رهبر باشند؟
سایمون در پاسخ این سوال رهبری را با فرزندپروری مقایسه میکند، و توضیح می دهد که وقتی برای رهبری سازمان پیشقدم میشوید، مسئولیت زندگی دیگران را بر عهده دارید و این نیازمند فداکاری شخصی بزرگی است. سایمون میگوید: «این کار لعنتی سخت است! خطرات بسیار واقعی هستند و وقتی همه چیز اشتباه میشود، شما باید مسئولیت کامل آن را بپذیرید. هم در تربیت و هم در رهبری، اندازهگیری نتایج به صورت روزانه دشوار است، اما اگر مسیر درست را ادامه دهید، تأثیر آن را در طول زمان خواهید دید.»
سینک تاکید میکند: «روند رهبری مانند ورزش است و در آن ثبات مهم تر از شدت است. شما نمیتوانید به مدت 9 ساعت به باشگاه بروید و تناسب اندام داشته باشید، اما اگر هر روز 20 دقیقه زمان بگذارید، به مرور پیشرفت خواهید کرد. اگر نتیجهای نمی بینید، احتمالاً کار اشتباهی انجام می دهید و رهبری دقیقاً به همین صورت است.» او توضیح میدهد که مشکل رهبران این است که نمیدانند چه زمانی شروع به کار کنند، و دیگران راحت تر از شما میتوانند اشتباهاتتان را تشخیص دهند.
ما اغلب در مورد رهبرانی میشنویم که بهصورت مادرزادی رهبر به دنیا آمدهاند. اما اینها استثنا هستند. درواقع رهبری مهارتی است مانند سایر مهارت ها. تعداد انگشتشماری از رهبران مانند جان اف کندی و هرب کلهر وجود دارند که ممکن است به دلیل تربیتشان در این مهارت پیشرفتهتر بوده باشند، اما تعداد این افراد بسیار کم است. همه رهبران موفق مربیانی داشتند و رهبران بزرگی به آنها آموزشهای لازم را دادهاند.»
مانند فرزندپروری، همه ظرفیت رهبر بودن را دارند. اما همه نمیتوانند به خوبی از عهده این مسئولیت بربیایند. درواقع فقط به این دلیل که شما مدیر هستید، به این معنی نیست که میتوانید رهبر موفقی شوید.
رتبه سازمانی نشاندهنده رهبر بودن شما نیست
سینک یکی از اشکالات مهمی که در روند رهبری پدید میآید را درک نادرست از نقش رهبری میداند و میگوید: «ما رتبه سازمانی و رهبری را با هم اشتباه گرفتهایم. آنها یک چیز نیستند. من افراد زیادی را میشناسم که در بالاترین سطوح یک سازمان حضور دارند و رهبر نیستند. ما هرچیزی که آنها میگویند انجام میدهیم چون آنها قدرت و اختیار دارند، اما درواقع از صمیم قلب از آنها پیروی نمیکنیم. من رهبران زیادی را میشناسم که در ردههای میانی مینشینند و هیچ اختیاری ندارند و انتخاب کردهاند که مراقب افراد اطراف خود باشند، و افراد به آنها اعتقاد دارند و با کمال رضایت پیرو نظراتشان هستند.»
همدلی پایه و اساس رهبری است
هر کسی می تواند انتخاب کند که سفر رهبری را آغاز کند. این نقطه شروع میتواند با تمرین همدلی که پایه و اساس رهبری است باشد. به عنوان مثال، دفعه بعد که در آشپزخانه ادارهای هستید و ظرف قهوهتان خالی است، یک قوری دیگر درست کنید، حتی اگر کسی شما را در حال انجام آن نبیند.
سایمون اهمیت همدلی و ایجاد ارزش در افراد را بسیار مهم میخواند و تاکید میکند: «از آبدارچی سازمانتان بپرسید که از کارش راضی است و واقعا برای پاسخ او اهمیت قائل شوید. به جای تشکر از طریق ایمیل، یک یادداشت تشکر دستنوشته برای ابراز قدردانی به او بدهید. کمی بیشتر زمان میبرد و کمی انرژی بیشتر میخواهد، اما تاثیر آن ده برابر است. کوچک تمرین کنید و عضله بسازید. مانند ورزش، به مرور زمان میتوانید وزنههای سنگینتری را بلند کنید.»
شجاعت بزرگترین چالش رهبری است
سایمون معتقد است بزرگترین چالش در سفر رهبری داشتن شجاعت است. زمانی که یک مدیرعامل میگوید باید کاری را به دلیل خواستههای سهامداران انجام دهند، این موضوع معادل مربی تیمی است که نیازهای هواداران را بر بازیکنان ترجیح میدهد. من میتوانم فشارهای هیئت مدیره را روی مدیران عامل برای فشار برای دستیابی به دستاوردهای کوتاه مدت تصور کنم، اما ایستادن در برابر این فشارها شجاعت میخواهد زیرا ممکن است به دلیل این مقاومت شغل خود را از دست بدهید.
فقدان شجاعت میتواند کاتالیزوری باشد که باعث شود رهبران محیط های پراسترسی ایجاد کنند. این موضوع باعث میشود افراد از نظر روانی احساس امنیت نکنند که باعث ترشح هورمون کورتیزول در آنها میشود. این هورمون از نظر بیولوژیکی همدلی را مهار می کند. «رهبران بد فکر میکنند که قرار دادن کارکنانشان در برابر یکدیگر آنها را قویتر میکند. این باعث رقابت داخلی و عدم امنیت روانی (تهدید، اخراج یا تخریب) میشود. سایمون معتقد است شما با این کار همدلی را از سازمانتان خارج میکنید.»
من متوجه شدم که رهبری مهارتی است که باید در طول زمان روی آن کار کنید. خطرات واقعی هستند، فوقالعاده سخت است، زمانی که تصمیمات سختی میگیرید به یک راهنما نیاز دارید زیرا رهبر مسئول رفاه دیگران است، و این مسئولیت اغلب اوقات قبل از منافع خود او قرار دارد.
رهبری قبول مسئولیت پیشروبودن است
سایمون سینک درباره مسئولیت رهبری میگوید: «رهبری یک مسئولیت است. بحث فقط مسئولبودن نیست. رهبری سازمان مراقبت از کسانی است که به شما اعتماد کردهاند. اگرچه ممکناست شما رتبه رهبری را داشته باشید، اما این شما را به یک رهبر واقعی تبدیل نمیکند. ما شما را رهبر خطاب میکنیم نه به این دلیل که در اوج هستید. ما شما را رهبر میدانیم، زیرا تصمیم گرفتهاید که زودتر از همه ریسک کنید. به ناشناخته ها آری بگویید، به سمت خطر بروید و برای محافظت از کارمندان برای دستیابی به بیش از آنچه فکر میکنند، از توانایی لازم برخوردارید. به همین دلیل است که ما شما را یک رهبر خطاب میکنیم و به شما امتیازات رهبری را میدهیم. این روش ما برای تشکرکردن است. »
سایمون به شوخی میگوید که تعادل کار و زندگی به این معنا نیست که چقدر برای خود وقت میگذارید و مثلا یوگا انجام میدهید. او تاکید میکند که عدم تعادل بین کار و زندگی زمانی است که در خانه احساس امنیت میکنید و در محل کار احساس امنیت نمیکنید. تا زمانی که رهبران سازمان به کارکنان خود اهمیت لازم را ندهند، هرگزکارمندان احساس تعادل بین کار و زندگی را درک نخواهند کرد.
این نویسنده کتابهای رهبری، در پایان تصریح میکند: «خبر خوب این است که ما با انتخابهای درست میتوانیم رهبری موفق شویم. هر کسی می تواند رهبری باشد که آرزویش را دارد. تنها کاری که باید انجام دهد این است که انتخابهای متفاوت و درستی داشته باشد و هر روز آنها را بهبود بخشد. چالش این مسیر این است که نتایج بهسرعت خود را نشان نمیدهند. شما ممکن است نتایج تصمیمات خود را در سه ماه یا حتی در چند سال بعد مشاهده کنید. مهم این است که ثبات داشته باشید و در تحقق اهداف خود مصمم باشید.»